دانلود آهنگ جدید
سایت تفریحی بهار

پیشنهاداتی برای خواستگاری (طنز)

چگونگی خواستگاری و ازدواج کردن (طنز )
در راستای اینكه ازدواج یكی از مواردی است كه امروزه خواب و خیال جوانان پاك و متین شده است، موارد زیر جهت اولین گام برای ازدواج توصیه می شود.

خواستگاری و روشهای آن
 
1- مثل زمان ناصر الدین شاه ننه جون و بی‌بی صغرای معروف و آبجی‌جون و خاله اقدس و عمه كلثوم رو مثل گروه بازرسین سازمان ملل راهی خونه‌های مردم كنیم تا دختر بیچاره اونارو با ذره بین كنكاش كنن و هزار و یك عیب روش بذارن و چای و میوه‌ای خورده عزم را برای یافتن دختر شاه پریان جزم نمایند. و همینطور هی برن و هی بیان تا یكی رو اونا بپسندن و شما رو ببرن ببینیدش و تموم.
 
2- مثل زمان محمدرضاشاه خودتون راه بیفتین توی خیابونای خلوت و تا از یكی خوشتون اومد بریدجلو و خیلی مودبانه باهش آشنا بشید و بعد دستش رو بگیرید ببرید توی یك كاباره و بعد از شنیدن ترانه‌ای از مرضیه ازش درخواست ازدواج كنید و اونم یه لبخند شرم گینانه بزنه و بله رو بگه و بعدااگه دلتون خواست به ماما و پاپا بگین.
 
3- مثل همین زمان رفتار كنین و برین دانشجو بشین و توی دانشگاه با یكی سر حرف رو باز كنید و بعد كم‌كم ازش خوشتون بیاد و بعد براش نامه بنویسید و یواشكی بهش بدید و دلتون تاپ تاپ كنه و بعد هم بی‌سروصدا عقد بشین و سر كلاس همش به هم نگاه كنید.
 
4- مثل زمان آینده رفتار كنید و به دوست دخترتون بگین یك نفر براتون پیدا كنه و بعد همراه همون دوست دخترتون یه شاخه گل بخرید و برید خونه طرف و اگه ازش خوشتون اومد چه بهتر و گرنه واسه اینكه دلش نشكنه حداقل باهاش دوست بشید.
 
5- روش خشن‌تری هم هست كه باید یك شیشه اسید بخرید و برید سر راه طرف و تهدیدش كنید كه یا زنتون بشه یا شیشه اسیدو روی خودتون می‌ریزید. وی ا اصلا میشه هیچكدوم ازین دردسرا رو متحمل نشد و مثل آدم، مسیر عادی زندگی رو طی كرد.
 
پیشنهاداتی برای عدم ترشیدگی دوشیزگان محترم
 
1- یقه اولین خواستگار رو بچسبید كه شاید تنها شتر بخت شما باشه.
 
2- ناز و لفت و لیس رو بذارید كنار.
 
3- در معرض دید باشید، گذشت اون زمان كه می‌گفتن: من اون دختر نارنج و ترنجم كه از آفتاب و ازسایه می رنجم.
 
4- سن ازدواج رو بیارین پایین، همون 17 یا 18 خوبه. بالاتر كه برین همچین بگی نگی از دهن می‌افتین.
 
5- تموم دوست پسراتونو تهدید به ازدواج كنید، اگه موندن چه بهتر، نموندن دورشون رو درز بكشید. 6- دعای باز شدن بخت رو دور گردنتون آویزون كنید، یه وقت كتابشو دور گردنتون آویزون نكنید كه گردن لطیفتون كج می‌شه.
 
7- پسر‌های فامیل بهترین و در دسترس‌ترین طعمه‌ها هستند، رو هوا بقاپیدشون. 8- رو شكل و شمایل ظاهری پسرها زیاد حساسیت به خرج ندید، پسرهای خوشگل، هستن دچار مشكل…!
 
9- توی اجتماع بر بخورید، با مردم قاطی شید، با ننه صغرا و بی‌بی عذرا نشست و برخاست كنید، همینا هستن كه شادوماد می‌سازن واستون.
 
10- یه كم به خودتون برسید، منظورم آرایش و برداشتن زیر ابرو و ریمل و پودر و سایه و كرم شب و روز و ماسك خیار و فر مژه و خط لب و خط چشم و… نیست. حداقل قیافه یه آدم رو داشته باشید. 11- در پوشش دقت كنید، لباس چسب و كوتاه فقط آدمای بوالهوس رو دورتون جمع می كنه، یه پوشش سنگین و اندكی رنگین با حفظ معیارهای دوماد پسند بهترینه.
 
12- مهمون كه میاد قایم نشید، چای ببرید، پذیرایی كنید، خلاصه یه چشمه بیاین كه بعله ما هم هستیم.
 
13- سعی كنین از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره كه مامانه بتونه جلوی در و همسایه قر و قمیش بیاد كه دخترم قربونش برم اینجوریه و اونجوریه…
 
14- تا مامانه و باباهه می‌گن دخترمون دیگه وقته عروسیشه مثل لبوی نپخته سرخ نشین و در برید، در حركات و سكناتتون این نظر رو تایید كنید و دنبالشو بگیرید.
 
15- بلاخره اگه خدای نكرده می‌خواین جزو اون یك میلیون و هفت صد هزار دختر بی شوهر نباشید (تازه اگه همه پسرای این مملكت دوماد شن، كه نمی شن) هر چی دارید، رو كنید، منظورم اعضا و جوارحتون نیست منظورم كمالات و هنر مندیاتتونه.
 
16- و اینو بگم كه از هیچ دوره زندگیتون به اندازه وقتی كه با نامزد محبوبتون زیر سایه درخت توی یهپارك خلوت دارید معاشقه می كنید لذت نخواهید برد، حالا به بعدنش كار ندارم.
 
17- …و آخرین توصیه اینكه عوض اینكه توی جریانات عشقی خیابونی و زودگذر غرق بشید و مثل كبك سرتونو زیر برف كنید یه خورده به فكر زندگی آینده‌تون بشید و اینقدر از این دست به اون دست نرید
[ سه شنبه 20 مرداد 1394برچسب:, ] [ 21:59 ] [ bahareh ]
[ ]

تمرینات بازیگری

 

     ( چند متن و طرح برای اتود )

 

دوستان گرامی بنا به درخواستهای تعدادی از شما گرامیان چندین طرح و اتود نمایشی را که به صورت تک گویی ( مونولوگ ) یا به صورت اجراهای دسته جمعی و همچنین چندین طرح که به صورتهای درونی و حسی میباشد را برای شما در اینجا گرد آورده ایم ...

شما دوستان گرامی علاقمند به بازیگری میتوانید از روی این طرح ها و اتودها تمرین کرده و گامی رو به جلو بردارید .

در این بخش فقط و فقط آماده سازی شما دوستان عزیز شرط است ...

 

در زیر یک متن موجود میباشد که شما میتوانید آن را با لحنها و حتی لهجه های متفاوت بیان کنید :

 

در شهر هرات امیر خلیل نام دلاوری بود که در تمام خاک خراسان و هرات سرآمد بود و همه پهلوانان او را محترم میشمردند او را داعیه شد با مفرد که از دلاوران درگاه سلطان حسین میرزا بود جنگ چوب کند . پیش سلطان آمد وقتی که مفرد نبود و گفت مرا داعیه آن است که با مرفد شما جنگ کنم . میرزا خندان شدند و گفتند ما را مرفدی نیست مفردی است اگر جنگ کنید شما میدانید ناگاه مفرد پیدا شد ، میرزا فرمود که جناب سیدزاده میر خلیل را با تو داعیه جنگ است چی میگویی؟ گفت : با آل علی هر که در افتاد ورافتاد ، مرا چه حد آنکه حتی با سگان آن آستان جنگ کنم ؟ میر خلیل گفت : ای قلندر مهمل نگوی و بهانه مجوی اگر خواهی وگرنه من با تو جنگ میکنم. مفرد گفت : ای سید زاده آن مقدار که خواهید چوب بر سر و دیده من زنید تا غایتی که مانده شوی یا خشم شما فرو نشیند من با خود شما جنگ نمیکنم این بگفت و از مجلس میرزا هر دو بیرون آمدند در بیرون باغ امیر خلیل با کسان خود هجوم نمود مفرد را در میانه گرفتند و هجده زخم کارد و خنجر بر وی رسانیدند ، خبر به میرزا رسید که جنگ مقرر شده است و در وقت جنگ میر خلیل بی خودانه غریب ده چوب بر سر مفرد انداخت ، همه را رد کرد مفرد نیز چوب خود را حواله سر میرخلیل کرد وی چوب خود را سپر گردانید ، میر خلیل به زانو نشست و همه خلایق مکدر شدند .

 

 همچنین  این متن نیز کمک بزرگی برای فن بیان شما دوستان است  

 

دیروز چهل ساله شدم ، عمری ازم گذشته نه ؟ تو مترو مردی به طرفم اومد و گفت : منو میشناسی ؟ من مدتهاست شما رو میشناسم همه میگن سالهای جوونی قشنگتر از حالا بودی . ولی من این چهره شکسته رو بیشتر از چهره جوونیتون دوست دارم . چهره شکسته ! شکسته شدم نه ؟    میترسم ! چین و چروکها دارن بیشتر میشن . از هجده سالگی افتادم تو دام الکل ، کاری که الکل با من کرد طبیعت و روزگار و خدا هم با من نکرد ، قصد کشتنمو داشت ، آره کشتن ! اما تیره بختی از سی سالگی به بعد شروع شد ، زمینا افتاد تو کویر داداشم ذات الریه گرفت و مرد مادرم مجبور بود شبا با تفنگ نگهبانی بده . آخه میدونی ما تو محله هارلم زندگی میکنیم تو قلب سیاه پوستای آدمکش ، اونا واسه یه دلار آدم میکشن . دیشب جسد همسایه بالایی رو انداخته بودن در خونه ما . کلاه شاپو به من میاد    نه ؟ اشکالی داره کلاه و کراواتم قرمز باشه ؟

 چند تمرین حسی و بازی :

 

فرض میکنیم که در خیابان داریم قدم میزنیم و خیلی متفکر و کمی ناراحت هستیم ناگهان جلوی پایمان یک پرنده مجروح فرضی را میبینیم ، رفتارمان با آن پرنده مجروح چیست ؟ بعد از مدتی روبروی خیابان یک پسر بچه شیطان را میبینیم که یک تیرکمان در دست دارد و با آن تیر کمان این پرنده را زخمی کرده است و حالا در آسمان دنبال یک پرنده دیگر میگردد تا آن را هم نشانه برود رفتارمان با این پسر بچه چیست ؟ اگر این پسر بچه با تیرکمانش سر ما را نشانه برود رفتارمان چه خواهد بود ؟

در یک پارک خوش آب و هوا و در یک هوای دل انگیز مشغول راه رفتن و ورزش و نرمش و لذت بردن از طبیعت هستیم چند بار با دهانمان نفس عمیق میکشیم ، پارک نسبتا شلوغ است در همین حین ناگهان یک پشه خاکی به دهانمان میرود ، در حال خفه شدن هستیم و سرفه های وحشتناک میکنیم و سعی داریم با دستمان این پشه خیالی را از دهانمان بیرون بیاوریم بعد از بیرون آوردن پشه رفتارمان با آن پشه که باعث آبروریزی ما جلوی مردم شده است چه خواهد بود ؟

در خیابان در حال راه رفتن هستیم و از جایی اوقاتمان خیلی تلخ است و کلافه هستیم برادر کوچکترمان یک مارمولک و یا جانوری را که ما از آن وحشت داریم سر شانه ما میگذارد و آن را به ما نشانه میدهد در آن لحظه :

1.    چه حالی به ما دست میدهد ؟

2.    رفتارمان با برادرمان چگونه خواهد بود ؟

3.    برادرمان را توصیف کنیم .

فرض میکنیم میوه ای مثل موز را دوست داریم و شخصی که با آن خیلی رودربایستی داریم مثلا پدربزرگمان یک موزرا به ما میدهد تا بخوریم ما موز را پوست کنده و میخوریم متوجه میشویم یک کرم بزرگ در دهانمان است ، پدربزرگ ما در حال خنده است حالا :

1.    چگونه موز را پوست میکنیم ؟

2.    چگونه موز را گاز میزنیم ؟

3.    وقتی متوجه وجودکرم در دهانمان میشویم چه حالی داریم ؟

4.    حالات خنده و شکل پدربزرگ را چگونه توصیف میکنیم ؟

 

خواهر ما به ما زنگ میزند بعد از کمی تعلل خبر مرگ مادرمان را به ما میدهد در آن لحظه رفتار ما چه خواهد بود ؟

 

از درب منزلمان داخل حیاط میشویم ناگهان جسد فرزندمان را میبینیم که روی آب شناور است در آن لحظه چه خواهیم کرد ؟

 

حتما باید در کنکور قبول شویم چون برایمان خیلی اهمیت دارد بعد از چهار سال که در کنکور شرکت کردیم و شکست خوردیم امسال منتظر نتایج کنکورمان هستیم شخصی به ما زنگ میزند و خبر قبولیمان را به ما میدهد رفتار ما در آن لحظه چه خواهد بود ؟

 

در یک حمله نظامی همه افراد خانواده مان را از دست میدهیم و فقط خودمان زنده میمانیم همه جا را خاک و دود فرا گرفته است از مال دنیا فقط برای ما یک ساعت مچی باقی مانده است که یادگار کلیه افراد خانواده میباشد با آن ساعت چگونه درد دل میکنیم و حرف میزنیم ؟

 

فرض میکنیم جلاد یک پادشاه ظالم هستیم این پادشاه به ما دستور داده که یکی از پیامبران خدا را گردن بزنیم در آن لحظه چه خواهیم کرد ؟ آیا پیامبر خدا را گردن خواهیم زد و عذاب دنیا را برای خودمان خواهیم خرید ؟ اگر پیامبر را گردن نزنیم مارا خواهند کشت؟ چه خواهیم کرد ؟

 

اتودهای فی البداهه و چند نفره

 

به صورت فی البداهه در یک برنامه طنز نقش یک آشپز را باید بازی کنیم که میخواهد در یک برنامه آشپزی غذای ساده ای مثل نیمرو را آموزش بدهد .

 

 دوستان گرامی این آموزش در ۵۰۰ بخش به پایان خواهد رسید تمامی تمرینات بالا فقط و فقط برای آماده سازی شما عزیزان بود بزودی با بخش دوم این آموزش در خدمت شما خواهیم بود همچنین چند کتاب معتبر آموزش بازیگری را نیز در بخش بعد به شما معرفی خواهیم نمود

[ سه شنبه 20 مرداد 1394برچسب:, ] [ 21:58 ] [ bahareh ]
[ ]

آدرس خواستن از مادرااااااا

[ یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 15:44 ] [ bahareh ]
[ ]

ترول... گفت و گو... هه

[ جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 20:9 ] [ bahareh ]
[ ]

ترول... پر رو

[ جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 20:8 ] [ bahareh ]
[ ]

انقد بدم میاد...(طنز)

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

مطالب طنز و خنده دار, عکس نوشته های خنده دار

.

.

.

انقد بدم میاد:


بیکار تر از منم پیدا میشه

[ پنج شنبه 14 اسفند 1393برچسب:, ] [ 6:26 ] [ bahareh ]
[ ]

قلب بی اعصاب... اصن یه وضییییه


به قلبم گفتم:چرا خوابم نمیبرد ؟ این بی خوابی ها از کجاست ؟
جواب داد : زر مفت نزن
ادای آدمای دلشکسته رو هم درنیار ! یادت رفت بعد از ظهر عین خرس قطبی خوابیدی ؟
جوابش منطقی بود کاملا
قلبمم اعصاب نداره

 

[ پنج شنبه 14 اسفند 1393برچسب:, ] [ 6:22 ] [ bahareh ]
[ ]

وقتی با.....بدون شرح


کیه؟
کیه؟؟
کیه؟؟؟
کیه؟؟؟؟؟
کیه؟؟؟؟؟؟
کیه ؟؟؟؟؟؟
.
.
.
عکس العمل اعضای خانواده وقتی من تلفن رو جواب میدم
اصن نمیذارن نفسم بالا بیاد!

 

[ پنج شنبه 14 اسفند 1393برچسب:, ] [ 6:21 ] [ bahareh ]
[ ]

.........هه

 

آیا از اضافه وزن خود رنج می برید؟
.
.
.
.

.

.

.

.

.

.

.

.


.

.

.


.

.

.


.

.


.

.

.


.

.

.


.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.
چطوری بشکه؟

.

.

.

[ پنج شنبه 14 اسفند 1393برچسب:, ] [ 6:20 ] [ bahareh ]
[ ]

no pv


داشتم از توی هال رد میشدم
بابام از تو اتاق گفت بیا اینجا کارت دارم.
بهش گفتم No pv
.
.
 .

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.
اینجا اورژانس
 یکمی کتف راست و زانوی چپم اذیت میکنه

 

[ پنج شنبه 14 اسفند 1393برچسب:, ] [ 6:17 ] [ bahareh ]
[ ]

------------بدون شرح----------هخخ

 

خوشبختی به پول نیست...
.
.
.

.

.

.
جان ؟؟
بله؟ "زر نزنم"؟؟
چشم

[ پنج شنبه 14 اسفند 1393برچسب:, ] [ 6:14 ] [ bahareh ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


birahang